Thursday, July 30, 2009

لغت نامه


اگر قصد داریداخبار ایران رو به انگلیسی بخوانید حتما قبلا معنی این لغات رو پیدا کنید:



Disputed election
Supreme leader
Protesters
Riot police
Detainee
Bloodshed
Martyr
Cemetery
Mourning

Monday, July 27, 2009

یارم بیا، دل دارم بیا




1. بازم تابستان شد و مادر و پدرم و خواهرها رفتن شمال و منو گذاشتن تهران، با اون همه دود و دمش.

2. گل به دست، کت و شلوار پوشیده با کلی استرس و کلی شک. یک سال گذشت و من هنوز دارم برای خودم می خونم "ای یارم بیا دل دارم بیا".خیلی بده وقتی بمیری که تازه به دنیا اومدی، بهت می گن کودک ناکام.

3. خاطراتم از همه بستگان و دوستام تو ایران داره محو میشه، همه و همه.

هر چی بشه یک چیزو ازش اطمینان دارن و اینکه هیچوقت از هر کار کردم و هر چه نکردم، پشیمون نمیشم.
وقتی یک قصه رو بارها و بارها تعریف کنی خودت هم باورت میشه (قال معصوم)

Wednesday, July 22, 2009

بوی خوش زن



1. امروز اوباما از طرح بیمه که فرستاده سنا دفاع کرد. اینجا وقتی ملت یا حداقل اونایی که پول دارن و با یک طرح مخالف هستن، کلی تو تلویزیون... تبلیغ میکنن و حالا این حرفای اوباما یک جوری دفاع از خودش بود. من از این قانون جدید چیزی نمیدونم ولی کلا سیستم درمانی اینا خیلی بده.

2. چند ماه پیش یک طرح فرستادن سنا که به هر فارغ تحصیل دکترا در رشته مهندسی و علوم،گرین کارت بدن. دلیل هم اینه که اکثریت دانشجوهای مهندسی اینجا هندی و چینی هستن و خوب فکر نکنم آمریکایی ها بخوان تکنولوژی بره هند و چین. اینو گفتن که دل اونایی که به خاطر مهاجرت میرن کانادا دکتری بگیرن بسوزونم.

3. امروز از جلو چند تا بار گذشتم و دلم آبجو خواست. خدا پس کی منم هجده سالم میشه دست دوست دخترم رو بگیرمو برم بار؟

Sunday, July 19, 2009


1. الان تقریبا هفت ماه میشه که از ایران خارج شدم. اعتراف می کنم که در این مدت کم اینقدر حال و هوای مردم تغییر کرده که من به خودم حق ندم، در مورد که اینکه مردم چه باید بکنند و برعکس نظری بدم. اما من در سه سال زندگی در مشهد، تجربه جالبی از اون شهر نداشتم.
یادم نمیره اون شبهایی که خوابگاه در جریان آغاجری شلوغ بود و لباس شخصی ها خوابگاه رو محاصره کرده بودند و در خوابگاه کسی از ترس حمله جرئت نمیکرد بخوابه،.دوستان مشهدی حتی حالی هم از ما نمی پرسیدند چون مشغول درس خوندن برای امتحان های پایان ترم بودند و ما باید فردای اون شبها در امتحان ها شرکت میکردیم.

این یک نمونه از اون خاطرات بود. اصلا از نگاه من مردم مقصر نیستند که فرهنگ اون شهر متناسب با جمعیت رشد نکرده و امیدوارم اگه بازم مسیرم به مشهد افتاد یک شهر مدرن رو ببینم.
2. اینجا هوا کمی خنک شده و آسمون هم زیباتر از همیشه. دیروز رفتم به یک شبه جمعه بازار که کشاورزا بیشتر سبزیجات تازه میفروشن. همیشه عاشق اینجور بازارها بودم، منو یاد بازار روز فیلم "ماهی ها هم عاشق می شوند" انداخت.
3. دو تا فیلم کلاسیک از کتابخونه گرفتم. این و این یکی. دومی جالبه که کلا 500 نفر براش نظر دادن. فکر کنم از اون فیلمهای آنتیونی هستش که کسی نمیتونه تحملش کنه.

Sunday, July 12, 2009

مبارزه در مشهد ادامه دارد


چرا مشهدیان عزیز در اعتراضات همراه سایر شهرهای بزرگ نبودند؟
1. چون مشهدی ها دوست دارند در خانه مبارزه کنند
2. مشهدی ها در مبارزه شرکت کردند ولی موبایل ندارند که فیلمشو بگیرند و در تویتر قرار دهند
3. مشهدی ها همه طرفدار ا.ن. هستند
4. مشهدی ها در حال تماشای افسانه جومونگ هستند و وقتی سریال تموم شد میخوان مبارزه رو شروع کنند.

Monday, July 6, 2009

بیایان است


تا یک ماه دیگه به یک آپارتمان جدید میرم. با اینکه هنوز توش زندگی نکردم بهش احساس خوبی دارم. طبقه دومه و یک استخر خیلی قشنگ سه متری اش هستش. مهمتر از همه ماشین ظرفشویی داره که فکر کنم برای یک مرد مجرد از نون شب واجبتره.

دیروز اینجا جشن استقلال بود و تا نیمه شب همه جا آتش بازی میکنن. من هم برای دیدن بزرگترین آتش بازی ایالت به استادیوم نزدیک شهرمون رفتم و حالی بردیم. اینقدر زیبا بود که احساس میکردی وسط کهکشان هستی و داری ستاره ها رو دید میزنی.