Monday, August 10, 2009

ترکیه رو دوست دارم


1. به آسمون که نگاه میکنم کلی ابر خوشگل میبینم. هر ابری در نظر اول به چشمم یک موجود میاد، یکی اسب اون یکی یه آدم و ...ولی به هر کدوم که نگاه دوم رو میندازم یک تیکه ابر معمولی میاد که هیچ ربطی به شکل ذهنی من نداشته. نمیدونم شاید نگاه اولم خیلی بچه گونه است

2. کلی بهم گفتن که فیلم آتش بس میلانی بد نیست ولی ایران که بودم با کلی ادای روشنفکری جواب میدادم که نه این جور فیلما به ذائقه سینمایی من نمیسازه. ولی این هفته از کتابخونه شهر آتش بس رو گرفتم و دیدم و جاتون خالی کلی هم خندیدم.

3. تا حالا به چهار تا کشور سفر کردم ولی هیچکدوم ترکیه نمیشه. خیلی آدمای باحالی داره.برعکس خیلی از کشورها از جمله آمریکا(حداقل در ایالت ما) که نوشیدن کنار خیابون ممنوع هستش، اونجا همه بارها کنار خیابونه و رو باز. اما روزای خیلی از مردم رو می بینی که دارن در بار یا قهوه خونه ها ورق یا تخته بازی میکنن. غذاهای خیلی خوشمزه و ارزون و موزیک با حال. ترک ها از ایرانی ها فقیر ترن ولی خیلی خوش و شاد هستن. چند تا دانشجو دکتری ترک دیدم که همه میخوان بر گردن ترکیه کار کنن، دقیقا بر عکس ایرانیها.

Tuesday, August 4, 2009

داش آکل


دلم تنگت شده بد جور.
به قول داش آکل:"مرجان عشق تو منو کشت".

Sunday, August 2, 2009

3G Network



1. خوشحالم، بالاخره بعد از نه ماه مقاله من هم قبول شد و قراره در EMC IEEE Transactionچاپ بشه. واقعا IEEE پوست نویسنده رو میکنه تا یک مقاله چاپ بشه.

2. چند روز پیش داشتم در مرکز تحقیقاتی دانشگاه غذا میخوردم و New York Times رو ورق میزدم که عکس بالا که صفحه دوم بود به چشمم خورد. وحشی گری هم حدی داره حیوون !!

3. امروز دو ساعت پیاده روی کردم و از هوای زیبا لذت بردم. طبیعت رو من تازه اینجا کشف کردم.

4. این هفته چهار تا فیلم خوب دیدم که هر چهار تا رو توصیه میکنم.

5. راستی Pandora هم دوباره وصل شد، دوسش دارم بد جور. اینم خوبه امتحان کنین پشیمون نمیشین.

6. تلویزیون یک تبلیغ برای نسل سوم شبکه AT&T میکنه که خیلی دوسش دارم. هنسل و گرتل دارن با همون لباس و سر و وضع که تو کارتون دیدین وسط نیویورک امروزی راه میرن و برای گم نشدن تکه های نون میندازن پشتشون که کبوترها میخورنش و اون دو تا گم میشن. اما یک دفعه یک کدوم ipod رو در میاره و با GPS راه رو پیدا میکنن.

Thursday, July 30, 2009

لغت نامه


اگر قصد داریداخبار ایران رو به انگلیسی بخوانید حتما قبلا معنی این لغات رو پیدا کنید:



Disputed election
Supreme leader
Protesters
Riot police
Detainee
Bloodshed
Martyr
Cemetery
Mourning

Monday, July 27, 2009

یارم بیا، دل دارم بیا




1. بازم تابستان شد و مادر و پدرم و خواهرها رفتن شمال و منو گذاشتن تهران، با اون همه دود و دمش.

2. گل به دست، کت و شلوار پوشیده با کلی استرس و کلی شک. یک سال گذشت و من هنوز دارم برای خودم می خونم "ای یارم بیا دل دارم بیا".خیلی بده وقتی بمیری که تازه به دنیا اومدی، بهت می گن کودک ناکام.

3. خاطراتم از همه بستگان و دوستام تو ایران داره محو میشه، همه و همه.

هر چی بشه یک چیزو ازش اطمینان دارن و اینکه هیچوقت از هر کار کردم و هر چه نکردم، پشیمون نمیشم.
وقتی یک قصه رو بارها و بارها تعریف کنی خودت هم باورت میشه (قال معصوم)

Wednesday, July 22, 2009

بوی خوش زن



1. امروز اوباما از طرح بیمه که فرستاده سنا دفاع کرد. اینجا وقتی ملت یا حداقل اونایی که پول دارن و با یک طرح مخالف هستن، کلی تو تلویزیون... تبلیغ میکنن و حالا این حرفای اوباما یک جوری دفاع از خودش بود. من از این قانون جدید چیزی نمیدونم ولی کلا سیستم درمانی اینا خیلی بده.

2. چند ماه پیش یک طرح فرستادن سنا که به هر فارغ تحصیل دکترا در رشته مهندسی و علوم،گرین کارت بدن. دلیل هم اینه که اکثریت دانشجوهای مهندسی اینجا هندی و چینی هستن و خوب فکر نکنم آمریکایی ها بخوان تکنولوژی بره هند و چین. اینو گفتن که دل اونایی که به خاطر مهاجرت میرن کانادا دکتری بگیرن بسوزونم.

3. امروز از جلو چند تا بار گذشتم و دلم آبجو خواست. خدا پس کی منم هجده سالم میشه دست دوست دخترم رو بگیرمو برم بار؟

Sunday, July 19, 2009


1. الان تقریبا هفت ماه میشه که از ایران خارج شدم. اعتراف می کنم که در این مدت کم اینقدر حال و هوای مردم تغییر کرده که من به خودم حق ندم، در مورد که اینکه مردم چه باید بکنند و برعکس نظری بدم. اما من در سه سال زندگی در مشهد، تجربه جالبی از اون شهر نداشتم.
یادم نمیره اون شبهایی که خوابگاه در جریان آغاجری شلوغ بود و لباس شخصی ها خوابگاه رو محاصره کرده بودند و در خوابگاه کسی از ترس حمله جرئت نمیکرد بخوابه،.دوستان مشهدی حتی حالی هم از ما نمی پرسیدند چون مشغول درس خوندن برای امتحان های پایان ترم بودند و ما باید فردای اون شبها در امتحان ها شرکت میکردیم.

این یک نمونه از اون خاطرات بود. اصلا از نگاه من مردم مقصر نیستند که فرهنگ اون شهر متناسب با جمعیت رشد نکرده و امیدوارم اگه بازم مسیرم به مشهد افتاد یک شهر مدرن رو ببینم.
2. اینجا هوا کمی خنک شده و آسمون هم زیباتر از همیشه. دیروز رفتم به یک شبه جمعه بازار که کشاورزا بیشتر سبزیجات تازه میفروشن. همیشه عاشق اینجور بازارها بودم، منو یاد بازار روز فیلم "ماهی ها هم عاشق می شوند" انداخت.
3. دو تا فیلم کلاسیک از کتابخونه گرفتم. این و این یکی. دومی جالبه که کلا 500 نفر براش نظر دادن. فکر کنم از اون فیلمهای آنتیونی هستش که کسی نمیتونه تحملش کنه.